نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه / زهرا حسینی-پژوهشگر و کارشناسی ارشد روابط بین الملل
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل /عباسعلی داروی- استاد دانشگاه- تهران
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل/عباسعلی داروی- استاد دانشگاه- تهران
Water resources management refers to a set of actions aimed at preserving, utilizing, and improving the quality of water resources.
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل.
ارایه کننده: محمدکاظم سروری
مقدمه
بیشتر اوقات در زندگی روز مره از دوست و اقارب به بهانه های مختلف چیزی را به عاریه گرفته باشید. البته باید گفت که معمولاً در زبان عرف به جای عاریه از واژه امانت استفاده میشود. مثلاً اگر بخواهید، موتری کسی را به عاریه برای طی مسیری بگیرید؛ نمیگویید که موتر خویشرا به مدت 4 ساعت عاریه دهید بلکه میگویید که امانت دهید. حال باید دریافت که آیا این موضوع از لحاظ حقوقی، دارای اثر است؟ برای شرح این موضوع نیاز است مقدماتی را به نگارش بگیریم. امانت بر دو نوع است: یکی امانت قانونی که بر طبق قانون، کسی اذن تصرف به مال دیگری را در مییابد مانند مال گم شده و دیگری امانت مالکی که به اذن صاحب مال، مأذون در تصرف میشویم. هدف از امانت حفاظت و نگهداری از مال است نه انتفاع. پس، عاریه از زمرهی امانات مالکی است نه به معنای خاص آن؛ چرا که بحث حفاظت و نگهداری به تبع انتفاع به وجود میآید و اما آنچه که امانت است، عقد ودیعه است.
پس در یک کلام باید گفت زمانیکه از واژه امانت استفاده میکنیم؛ به معنای عام است نه به معنای خاص. چون گفتیم که زمانی امانت گفته میتوانیم که اصل و هدف اصلی حفاظت و نگهداری باشد نه انتفاع. در حالیکه در عاریه، اصل بر انتفاع است و نگهداری به تبع آن است. برای وضاحت بیشتر اولاً به بیان مفهوم عاریه پرداخته و سپس موضوعات مهم را به بررسی میگیریم.
گفتار اول: مفهوم عاریه
در حقوق معمولاً رایج است زمانیکه بحث از مفاهیم میشود از دو جنبه؛ اولاً دیدگاه لغویان و ثانیاً در اصطلاح مورد کنکاش و بررسی قرار میگیرد که ما هم با پیروی از همین قاعده به بیان این مفاهیم میپردازیم.
الف: عاریه در لغت
عاریه با تشدید یاء و تخفیف آن، مشتق از عار به معنای ننگ و عار گفته شده است و دلیل اینکه چرا عاریه میگویند؛ حقوقدانان نوشته اند که؛ چون عاریه گیرنده از عاریه طلبیدن عار و ننگ دارد (امامی، 1377، ص 611). در فرهنگ معین عاریه را در ذیل واژه عاریت معنا کرده است؛ آنچه که داده یا گرفته شود به شرط باز گردانیدن (معین، 1376، ص 2323). یا در شرح لمعه میآید که منسوب به عاره است که مصدر دوم برای عبارت اعرته اعاره میباشد همچون واژه (جابه) که مصدر دوم اجابه است یا از کلمه عار گرفته شده است. هرگاه بیاید و برود چون مال عاریه از دستی به دست دیگر میآید و می رود و یا از واژه تعاور به معنای تداول، گرفته شده است (شهید ثانی، 1388، ص 75). و تعدادی هم به این باورند که عاریه به معنای چیزیکه کسی برای انتفاع موقت از دیگری اخذ و پس از اتمام هدف و به معنی آنچه که گرفته به شرط برگرداندن است (عمید، 1387، ص 1418). و در هرصورت عاریه یکی از عقودی اذنی است که اباحهی تصرف در عین میباشد. به نظر میرسد که عاریه به همان عار و ننگ نزدیکتر باشد.
ب: در اصطلاح
پیرامون مفهوم و یا تعریف عاریه در اصطلاح میتوان دیدگاهای متفاوتی را دریافت لکن؛ همهی تعاریف به نحوه عاریه را به معارفه میگیرند که نمیشود آنرا مردود دانست که ما در اینجا ضمن بیان دکترین، دیدگاه حقوق افغانستان را نیز بررسی میکنیم.
عاریه عقدی است که به موجب آن یک طرف به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجاناً منتفع شود و انتفاع از عین با بقاء آن مقدور باشد (ماده 635 قانون مدنی ایران). با توجه به این تعریف میتوان گفت که عاریه عقد بوده و اباحه در انتفاع نیست.
قانون مدنی افغانستان در ماده ۱۴۵۶، به جای کلمه عاریه از عاریت استفاده کرده و آنرا اینگونه تعریف میکند: عاریت عبارت است از تعهد عاریت دهنده به تسلیم منفعت عین به عاریت گیرنده بدون عوض برای مدت معین یا غرض معین به این شرط که بعد از استعمال آن را اعاده کند.
این ماده قانون مدنی افغانستان از ماده 635 قانون مدنی مصر اخذ شده، به نظر میرسد که در ترجمه قانون مدنی مصر، اشتباه صورت گرفته است؛ در قانون مدنی مصر آمده است: العارية عقد يلتزم به المعير أن يسلم المستعير شيئاً غير قابل للاستهلاك ليستعمله بلاعوض لمدة معينة او فى غرض معين على أن يرده بعد الاستعمال.
چون ماده ۶۳۵ قانون مدنی مصر از تسلیم عین یاد آوری کرده که به تبع آن منفت تسلیم میگردد؛ اما قانونگذار ما مستقیماً تسلیم منفعت را طرح کرده است. راه حل این بود که قانون گذار یا مستقیماً ماده را ترجمه میکرد یا اجازه استیفاء را بیان میکرد نه تسلیم انتفاع. زیرا، منفعت که قابلیت تسلیم را ندارد و تنها در قالب اذن است و این عین است که نیاز به تسلیم دارد.
در هر صورت، از تعریف بالا به دست میآید که عاریه، عقد است با این وصف؛ ایقاع یا اباحه در انتفاع نمیباشد که بارز ترین مثالی اباحه در انتفاع میتواند مهمانی باشد که مهمان از فرش، چوکی و... استفاده میکند. حال که دریافتیم؛ عاریه عقد میباشد بر طبق ماده ۵۰۶ قانون مدنیکه شرایط عمومی عقود را بیان کرده، نیازمند ایجاب و قبول است و علاوه اینکه شرایط ویژهی خود را را باید داشته باشد وجود شرایط اساسی صحت معاملات که در مواد ۵۰۲ و ۵۰۵ قانون مدنی آمده است نیز در عقد عاریه و طرفین آن ضروری است. قبل از آنکه بخواهیم بیشتر در مورد عاریه صحبت کنیم نیاز میبینیم که اشاره کوتاه به شرایط اساسی(عمومی) عقود بر طبق حقوق افغانستان داشته باشیم.
در ماده 502 قانون گذار مقرر داشته است: شرط انعقاد عقد عبارت است از وجود عاقدين، الفاظ مخصوص عقد و موضوعيکه عقد بر آن وارد ميگردد. این ماده شرایطی را بیان میکند که در تمامی عقود تسری دارد طوریکه در 504 مقرر داشته است: قواعد عمومي مربوط به عقد برتمام عقود تطبيق ميگردد و قواعد خصوصي هر عقد توسط احکام مربوط به آن تنظيم ميگردد.
قانون گذار دربند 1 ماده 502 شرایط انعقاد را بیان کرده طوریکه در صورت نبود یکی از آن شرایط عقد باطل پنداشته میشود. فرض کنید در صورتیکه دو شخص بخواهند عقد عاریه را منعقد کنند و اما مال معاره وجود نداشته باشد، عقدی به میان نمیآید چون یکی از ارکان عقد عاریه، وجود مال معاره است.
و اما، در بند 2 ماده 502 قانون مدنی شرایط صحت عقد را بیان کرده است: شرط صحت عقد عبارت است از اهليت عاقدين، قابليت معقود عليه براي حکم عقد، مفديت وعدم مخالفت آن با نظام و آداب عامه. در این ماده قانونگذار به شروطی اشاره دارد که در صورت نبود آن، عقد اثر حقوقی نخواهد داشت؛ لکن عقد به وجود آمده است. مثلاً فرض کنید یک شخص محجور میخواهد عقد عاریه را منعقد کند؛ عقد تحقق مییابد؛ لکن به دلیل ناقص اهلیت بودن یک طرف عقد، اثر حقوقی نخواهد داشت. در نهایت در تمامی عقود رضایت طرفین جزء ارکان است. این موضوع در ماده 505 قانون مدنی افغانستان مصرح شده است. به نظر می رسد که بر این ماده نقدی وارد باشد؛ اینکه قانون گذار نباید در بند 2 از شرط صحت عقد صحبت میکرد، بلکه باید از شرط صحت انعقاد عقد میگفت؛ چون چیزی واضح است در بند 1 مثلاً یکی از شروط انعقاد را وجود عاقدین میداند، سپس در بند 2 اهلیت عاقدین را شرط صحت میداند؛ در حالیکه شرط صحت عقد نیست بلکه سالم بودن عاقدین را با اهلیت آنها تضمین میکند که در اینصورت عاقدین در صورتی میتوانند عقد را منعقد کنند که اهلیت داشته باشند.
گفتار دوم: طرفین عقد و مال معاره
ما گفتیم که عاریه از جملهی عقود است پس باید دارای طرفین باشد تا ایجاب کننده و قبول کننده داشته باشد. در ضمن بر طبق بند 1 ماده 502 قانون مدنی باید موردی باشد که بر آن طرفین توافق کنند. در این گفتار به دو بحث به طور خلاصه میپردازیم.
الف: طرفین عقد عاریه
از ملازمات عقود، وجود طرفین است. این موضوع در ماده ۴۹۷ قانون مدنی در تعریف عقد، واضح است:
(1)- عقد، عبارت از توافق دو اراده است به ايجاد يا تعديل یا نقل و يا ازالة حق در حدود قانون. اما برای تجزیه تعریف عقد قانون مدنی افغانستان باید گفت:
۱- قانون گذار گفته است که عقد در اثر توافق دو اراده به وجود میآید که با این تعریف اعمال حقوقی که با یک اراده عرصه وجود میکنند، از دایره عقد خارج است مانند ایقاع از ماده ۷۵۱ به بعد.
۲- منظور از ایجاد: در این تعریف همانا ایجاد تعهدات در اثر انعقاد یک عقد است مانند دو اراده در عقد بیع که برای مشتری و بایع حق یا تعهد ایجاد میکند.
۳- تعدیل حق یا تعهد: به این معنا که گاه هر دو شخص در مقابل هم متعهد میشوند بخاطری زمان اجرای تعهد اما بعداً توافق میکنند که مدت اجرای تعهد را از موعد قبل تعیین شده، افزایش دهند و یا شرطی دیگری را علاوه کنند. مانند اینکه بایع و مشتری در آغاز مبیع را در برابر ثمن معجل به مشتری به فروش رساند و اما بعداً بایع و مشتری به تأجیل پرداخت ثمن موافقه نمایند.
۴- نقل حق: به این معنا که حق را به دیگری منتقل میکند مانند عقد حواله که در آن حق یا طلب از داین به داین دیگر یا از مدیون به مدیون دیگر منتقل میگردد (مواد ۱۷۱۶ و ۱۷۲۰).
۵- ازاله حق: به این معنا که طرفین میتوانند عقد را بعد از انعقاد به توافق هم زایل و برهم زنند یا اقاله کنند و پایان دهد. ماده ۷۴۷ قانون مدنی در مورد اقاله و یا پرداخت دین که سبب پایان دادن تعهد میشود، صراحت دارد.
۶ – توافق اراده در حدود قانون باشد: پس عقودی که از دایره قانون خارج باشد صحیح نیست و قانون آنرا مورد حمایت قرار نمیدهد. اما اسم آن عقد است چون قانون گذار در مواد ۶۱۳ تا ۶۲۳ به همین موضوع پرداخته است. با توجه به این تعریف؛ عقد زمانی تشکیل میگردد که دو اراده توافق کنند. در عاریه کسی را که مال خود را به صورت مجانی در اختیار دیگری قرار میدهد عاریت دهنده و کسی را که به صورت مجانی ازآن بهرهوری میکند عاریت گیرنده گویند.
میدانیم که عاریه از جمله عقود است، پس بر طبق قانون، طرفین عاریه باید برای انعقاد عقد عاریت اهلیت قانونی داشته باشد. بنابر تصریح قانون مدنی، عاریه دهنده و عاریه گیرنده باید بالغ، عاقل، رشید و مختار باشند و اگر یکی از آنها شرایط مذکور را نداشته باشد، عقد عاریه باطل خواهد بود (مواد ۵۰۲ و ۵۰۵ قانون مدنی).
بر طبق ماده ۱۴۶۵، عاریه گیرنده میتواند عین مورد عاریه را به دیگری به عنوان عاریه بدهد مگر اینکه عاریه دهنده او را از این کار منع کرده باشد که در این صورت نمیتواند به دیگری بدهد و با وجود منع اگر مورد عاریه را به دیگری به عنوان عاریه بدهد ضامن از بین رفتن آن می باشد (ماده 1466). بنابراین مستأجر میتواند در صورت عدم منع برای مدت که مالک منافع عین مستأجره میباشد آنرا به دیگری به عنوان عاریه واگذار کند مگر اینکه در اجاره شرط استفادهی مستأجر از عین مستاجره شده باشد.
ب: شرایط مال معاره
در تعریف مال معاره باید گفت که عبارت از عینی است که به عاریت گیرنده داده میشود تا از آن به صورت مجانی بهره مند شود (طاهری، بی تا، ص976). بند 2 ماده 502 قانون مدنی یکی از شرایط صحت را قابليت معقود عليه براي حکم عقد را بیان کرده است. پس باید پذیرفت که هر مالی نمیتواند مورد عاریه قرار بگیرد، مگر اینکه شرایطی را داشته باشد که قانون گذار و یا عرف آنرا مورد تائید قرار داده است. با توجه به مواد قانون مدنی افغانستان، شروط زیر را میتوان بر شمرد :
1- با انتفاع از آن قابل بقا باشد
قانونگذار در ماده ۱۴۵۷، قانون مدنی مقرر داشته است: شرط صحت عاریت این است که قابلیت استفاده از شیئی عاریت داده شده با بقای عین آن ممکن باشد.
پس، خوردنی و نوشیدنی و یا هر آن چیزیکه با انتفاع از آن نتوان بقاء آنرا حفظ کرد، مورد عاریه قرار نمیگیرد. مهمترین اموالیکه میتواند مال معاره باشد؛ موتر، لباس، خانه، ظروف و غیره. البته نباید فراموش کرد که این شرط مخصوص عاریه نیست بلکه در وقف و حق انتفاع نیز ساری است. بنابراین اموالی که با انتفاع، عین مال از بین میرود، عقد عاریه بر آن محقق نمیشود (کاتوزیان، 1376، ص 83).
2- مورد عاریه باید مالیت و منفعت محلله داشته باشد
بر اساس شرایط اساسی قرار دادها شیئی که مورد معامله قرار میگیرد باید مالیت داشته باشد در غیر این صورت معامله باطل خواهد بود ( ماده 502 و505 قانون مدنی). و نیز طبق بند 2 ماده 502 و قسمت اخیر ماده 580 قانون مدنی عقدی صحت دارد که مشروعیت داشته و مجاز باشد. به عبارت دیگر خلاف نظام و آداب عامه نباشد. بنابراین، مورد عاریه نیز باید منفعتی را دارا باشد که در قانون منعی برای آن ذکر نشده باشد و ناقض آداب عامه تلقی نگردد.
3- مورد عاریه باید معین باشد
چون عاریه از عقود معینه است و یکی از معاملات به معنای اعم می باشد و از آنجا که ممکن است مال مورد عاریه دارای منافع زیادی باشد باید آن منفعتی که عاریه بخاطر آن صورت گرفته است معین و معلوم باشد. ماده 580 قانون مدنی مقرر میدارد: موضوع وجيبه ناشي از عقد بايد ممکن، معين يا قابل تعيين و مجاز باشد، در غير آن عقد باطل پنداشته ميشود. اگر عین مورد عاریه دارای منفعت منحصر است مانند چوکی برای نشستن میباشد، لازم نیست در ضمن عقد عاریه منفعت تعیین گردد چون؛ معلوم است که چوکی برای نشستن است.
اما اگر برای عین مورد عاریه منافع متعددی متصور شد مانند زمین، که میتوان در آن زراعت کرد یا بناء ساخت یا درختکاری کرد، باید منفعت مورد نظر را معلوم کرد. در صورت تعیین یکی از منا فع، بر طبق ماده ۱۴۶۳، عاریه گیرنده حق تخلف از مورد مجاز را ندارد و در صورت تخلف ضامن خواهد بود. حتی ممکن است گفته شود که اجرت المثل را بپردازد چون چیزی را که استفاده کرده مورد عاریه نبوده است (بروجردی، 1380، ص 346 به بعد).
4- مورد عاریه معلوم باشد
بر طبق ماده 580 باید گفت که مورد عاریه باید معلوم هم باشد؛ با این شرح که علاوه بر تعیین مبهم نیز نباشد. بنابراین؛ اگر یکی از دو منفعت و یا منفعت یکی از دو عین را عاریه بدهد باطل است. ماده 582 مقرر داشته است: موضوع وجيبه بايد طوري معين و معلوم باشد که مانع جهالت فاحش گردد. اگر جهالت موضوع وجيبه منجر به منازعه گردد، عقد فاسد پنداشته ميشود (همان).
گفتار سوم: تکالیف معیر و مستعیر
گفتیم که در عقد عاریه طرفی که مال را به عاریه میدهد معیر، و طرفی که مال را به عاریه میگیرد مستعیر نامیده میشوند. بدیهی است که پس از انعقاد عقد عاریه برای هریک از طرفین تکالیف و وظایفی بار میشود که در این گفتار به بررسی میگیریم.
الف: تکالیف معیر
قانون گذار برای معیر پس از انعقاد عقد، یک سلسله تکالیفی را بر شمرده است که به هر یک اشاره میکنیم.
1- عاریه دهنده عین مورد عاریه را باید بعد از انعقاد عقد به عاریه گیرنده تسلیم کند؛ دراین زمینه ماده 1459 قانون مدنی مشعر داشته است: عاریت دهنده مکلف است عین عاریت داده شده را به همان حالت هنگام عقد به عاریت گیرنده تسلیم و آنرا در طول مدت عاریت در اختیار وی قرار دهد.
۲- به دلیلکه عقد عاریه جایز است، بناء، بعد از انعقاد عقد نمیتوان معیر را ملزم کرد که عین عاریه را به عاریه گیرنده تحویل کند هر چند متعهد شده است که مال مورد عاریه را به عاریه گیرنده تحویل دهد چرا که تعهد در عقد جایز، الزامی را به بار نمیآورد. از طرف دیگر در موقعیکه عاریه گیرنده در صورت تأخیر تسلیم مورد عاریه متضرر میشود، میتواند عقد عاریه را فسخ کند زیرا که در عقود جایزه برای هر یک از طرفین حق فسخ وجود دارد. (طاهری، بی تا، ص 980)
۳- بر شالوده بند 2 ماده 1461 قانون مدنی، عاریه دهنده ضامن عیوب مخفی نمیباشد مگر اینکه عیب را عملاً ایجاد کرده یا سلامت شیئی را تضمین نموده باشد. زیرا صرف مالکیت کسی نسبت به مالی دلیل بر مسئولیت او نخواهد بود مگر اینکه طوری باشد که عرفاً معیر سبب پیدایش آن خسارت تلقی گردد.
لذا در صورت اثبات تقصیر و سببیت او برای ایجاد خسارت، عاریه دهنده ضامن خواهد بود و الا صرف مالک بودن و معیوب بودن مال، ضمانت را برای عاریه دهنده ثابت نمیکند )امامی، 1377، ص 615).
3-مخارج نگهداری مال مورد عاریه؛ بدیهی است که معیر باید مصارفی را که مستعیر برای نگهداری مال مورد عاریه انجام میدهد، پرداخت نماید. این موضوع در ماده ۱۴۶۰ قانون مدنی مصرح شده است: عاریت دهنده مکلف است مصارفی را که عاریت گیرنده جهت نجات عین عاریت داده شده از هلاک و ضیاع نموده است تادیه نماید.
ب: تکالیف مستعیر
1- عدم تفاوت قایل شدن مستعیر در نگهداری، مراقبت و حفاظت لازم از مال معاره با مال خودش از مکلفاتی است که قانون مصرح کرده است. بدون تردید؛ در صورت تعدی و تفریط، ضامن خواهد بود. بنابراین اگر مال مورد عاریه در معرض تلف قرار داشت و مستعیر اقدامی نکند از وظیفه اش تخلف نموده است و ضامن جبران خسارت میباشد. ماده 1462 در این مورد صراحت دارد: عاريت گيرنده مکلف است، به حفاظت و صيانت شي عاريت داده شده چنان توجه نمايد که برمال خود مينمايد.
2- مسـتعیر بایـد در حـدود اجازة معیر و یا در حدود متعارف از مال مورد عاریه اسـتفاده کند. پس، در صورتی که از حدود انتفاع معین درعقد و متعارف تجاوز کند و مال مورد عاریه بر اثر استفاده او از بین برود، ضامن است. تفاوتیکه میان اذن معیر و حد متعارف وجود دارد این است که؛ در صورتی از اذن معیر تجاوز کند، امکان رجوع وجود دارد؛ مانند اینکه معیر اجازه داده است که از موتر تنها شخص خود مستعیر استفاده کند، اما مستعیر در مسیر راه کسی دیگر را نیز با خود میگیرد، اینجا از حد اجازه معیر تجاوز کرد، و تا زمانیکه شخص پائین نشود، ضامن است اما همینکه شخص سواری از موتر پیاده شد، دوباره به حالت اولی عقد بر میگردد؛ و شخص تنها اجرت المثل همان مقدار تجاوز را میپردازد. اما هرگاه شخص به جای استفاده از موتر که برای افراد است، از آن برای بارکشی استفاده کند، اینجا از حد متعارف تجاوز کرده و ضامن است. بر این اساس است که ماده 1464 قانون مدنی بیان میدارد: هرگاه استفاده از عین عاریت مقید به زمان و مکان و نوع استعمال نباشد عاریت گیرنده میتواند از آن در هر وقت و هر مکان به هر نوعی که خواسته باشد طوری عادی(متعارف) استفاده نماید. اگر بر اثر تجاوز عاریت گیرنده عین از بین برود، ضامن آن میباشد و ماده 1463 نیز به همین موضوع اشاره دارد: هرگاه عاریت دهنده نوع، وقت يا مکان استعمال عين عاريت داده شده را مقيد سازد، عاريت گيرنده نميتواند شي عاريت داده شده را در غير وقت و مکان معين استعمال نمايد. همچنان از نوع استعمالي که به آن اجازه داده شده مخالفت کرده نميتواند و از اندازه که اجاره داده شده اضافه تر تجاوز کرده نميتواند، بلکه به اندازه استعمال مماثل آنچه که استعمال آن مقيد شده يا به کمتر از آن اقدام کرده ميتواند.
3- عاریه گیرنده نمیتواند مال مورد عاریه را به دیگری واگذار کند مگر اینکه اذن مالک را حاصل نموده باشد و یا در مورد عاریه هیچگونه قیدی از حیث مکان، زمان و... استفاده نشده باشد (طاهری، بی تا، ص 982). ماده ۱۴۶۵ به همین موضوع اشاره دارد:
(1) هرگاه عاريت دهنده بهصورت مطلق به عاريت گيرنده اجازه استفاده بدهد و شخص استفاده کننده را تعيين نکند، عاريت گيرنده ميتواند شخصاً از عين عاريت استفاده نموده يا آنرا به شخص ديگري به عاريت بدهد، اعم از اينکه تغييراتی استعمال کننده درعين عاريت موثر باشد يا نه.
اين حکم درصورتيست که عاريت گيرنده شخصاً عين را مورد استفاده قرار نداده و عين عاريت داد شده از اشياي باشد که تغيير استعمال کننده درآن تأثير داشته باشد. در غير آن عاريت دادن عين به شخص ديگر جواز ندارد.
(2) اگر شخص استفاده کننده از طرف عاريت دهنده تعيين شده باشد، عاريت گيرنده بر رعايت قيد شخص مذکور مکلف بوده، درصورت تخلف، عاريت گيرنده ضمان(ضامن) از بين رفتن عين عاريت ميباشد.
ولی اگر شخص استفاده کننده از طرف عاریت دهنده معین شده باشد عاریت گیرنده باید قید مذکور را رعایت کند و نیز اگر عاریت دهنده عاریت گیرنده را از دادن مورد عاریه به غیر منع کرده باشد و عاریت گیرنده آنرا به شخص دیگر واگذار کند، ضامن از بین رفتن مورد عاریه میباشد و همچنین عاریت گیرنده نمیتواند مورد عاریه را به دیگری به امانت دهد و الا ضامن آن میباشد. ماده 1466 مقرر داشته است: هرگاه عاريت دهنده از عاريت دادن عين، به شخص ديگر، عاريت گيرنده را منع نموده باشد و عاريت گيرنده آنرا به شخص ديگری به عاريت بدهد، ضامن از بين رفتن آن مي باشد.
ماده 1467 قانون مدنی نیز به همین موضوع متمرکز است:
عاريت گيرنده درتمامي احواليکه از عاريت دادن عين به شخص ديگر منع گرديده، نميتواند عين عاريت را به شخص ديگري به امانت بدهد. اگر عاريت گيرنده آنرا نزد شخص ديگر به وديعت بگذارد و عين عاريت نزد اين شخص از بين برود، عاريت گيرنده ضامن آن ميباشد.
4- مخـارج لازمه براي انتفاع از مال عاریه بر عهـدة مسـتعیر است.
بر شالوده ماده 1474، تکالیف مالی و مصارف حفاظت عادی و رد عین عاریت بهدوش عاریت گیرنده میباشد زیرا وسایلیکه برای کسب انتفاع از مال غیر لازم میشود به عهدهی کسی است که منتفع میگردد. چنانچه که در حق انتفاع و... است مگر اینکه شرط خلاف شده باشد زیرا که بر اساس اصل آزادی حاکمیت اراده طرفین است که میتوانند در حدود مجاز، توافق داشته باشند.
۵- بر اساس ماده 1471 قانون مدنی، عاریت گیرنده در مال عاریت که بدون تجاوز از بینرود ضامن نمیباشد و شرط ضمان در عاریت باطل شناخته میشود ( چون آن خلاف مقتضای عقد عاریه میباشد).
اگر عاریه گیرنده در حفاظت عین عاریت اهمال یا قصوری نماید، ضامن است در امانت خواه مالکانه باشد خواه قانونی، امین مسئول تلف یا نقصان مال مورد امانت نمیباشد.
6- بر اساس بند ۱ ماده ۱۴۷۵، عاریه گیرنده مکلف است در انتهای عقد عاریه مورد عاریه را به همان حالت سابقه مسترد کند؛ اگر موجود باشد. ولی در صورتیکه بر اثر تفریط یا تعدی نقصانی متوجه آن شده باشد علاوهی عین، خسارت وارده را نیز باید جبران کند.
گفتار چهارم: انتهای عقد عاریه
بدون تردید، یکی از تمایزات که میان حق عنی و دینی؛ این است که حق دینی روزگاری باید پایان یابد، چون ادامهی این دین با حریت افراد در تعارض قرار میگیرد (السنهوری، 2011، ص 629). پس، هر عقدی که حق دینی را به وجود میآورد در موعدی پایان مییابد که عقد عاریه ممکن در موارد ذیل پایان یابد:
الف: انقضای مدت عاریه
طبق ماده 1477 عاریت به انقضای مدت موافقه شده منتهی میگردد. اگر مدت تعیین نشده باشد با بر آورده شدن منظوری که برای آن عاریت صورت گرفته، خاتمه مییابد. در صورت عدم تحدید مدت، عاریت دهنده میتواند هر وقت انتهای عاریت را مطالبه کند. فرضکنید کتابی را برای امتحان عاریت میگیریم، مدتی تعیین نشده، پس باید پس از امتحان دوباره بر گردانیم، چون منظوری ما سپری نمودن امتحان بود، هرچند که مدت آنرا مشخص نکرده بودیم.
ب: به خواست مستعیر قبل از انتهای هدف و منظور عاریه
بر اساس فقره 2 ماده 1477 عاریت گیرنده میتواند قبل از انتهای عاریت عین را رد نماید اما در صورتیکه رد عین به ضرر عاریت دهنده باشد به قبول آن مجبور گردانیده نمیشود. بنابراین اگر عاریه دهنده از دریافت قبل از موعد مورد عاریه متضرر شود میتواند آنرا قبول نکند.
ج: به خواست معیر
بر شالوده ماده ۱۴۷۸، عاریت دهنده در احوال آتی میتواند انتهای عاریت را بدون قید مطالبه کند:
1- در صورتیکه عاریت دهنده احتیاج غیر مترقبه به عین مورد عاریه پیدا کند؛
2 - در صورتیکه برای عاریت دهنده معلوم شود که عاریه گیرنده از مال مورد عاریه سوء استفاده میکند و در حفاظت آن قصور و کوتاهی میکند؛
3- در صورت که عاریت گیرنده بعد یا قبل از انعقاد عقد عاریه مفلس شود البته این در صورتی است که عاریت دهنده از افلاس او در حین عقد مطلع نبوده باشد.
4- از آنجاکه عاریه عقد جایز است مثل دیگر عقود جایز، به فوت و مرگ هر یک از طرفین عقد پایان مییابد (خان عدل، 1354، ص 403). و قانون نیز در ماده 1479 بدان تصریح دارد: عقد عاریه به وفات عاریت گیرنده منتهی شده و به ورثه وی انتقال پیدا نمیکند.
نتیجه:
از مباحثی که در زمینه عقد عاریه طرح کردیم به این نتیجه رسیدیم ؛
عاریه توافقی افرادی است که یکی آن به دیگری اذن میدهد تا از عین مال او مجاناً استفاده کند که در نتیجه:
1- عاریه عقد است و ایقاع و اباحهی در انتفاع نیست. پس باید در عقد عاریه طرفینی وجود داشته باشد و آنها باید اهلیت داشته باشند. مورد عاریه باید قابل بقاء، معین، معلوم و دارای منفعت محلله و عقلایی باشد.
2- عقد عاریه عهدی است: به این معنا که عاریه دهنده متعهد میشود که مالی مورد عاریه را برای انتفاع به عاریه گیرنده بدهد و عاریه گیرنده نیز متعهد میشود که آنرا پس از انتفاع به عاریه دهنده مسترد کند.
3- عاریه عقد جایز است؛ پس، با فوت عاریت گیرنده عقد عاریه پایان مییابد و به ورثهی وی انتقال نمییابد.
چون عاریه عقد جایز است پس به موت، جنون هر یک از طرفین منحل میشود و نیز به سفیه عاریه دهنده منفسخ میگردد زیرا سفیه نمیتواند بدون اذن ولی یا قیم در امور مالی خود تصرفی انجام دهد ولی به سفیه عاریه گیرنده عقد باطل نمیشود چون سفیه با قبول عاریه تصرف در اموال خود نمیکند تا آنرا جایز نپنداریم.
4-عاریه عقد غیر معو ض، مجانی و مبتنی بر کمکی است که عاریه دهنده به عاریه گیرنده میکند و براین اساس استکه برخی شرطعوض در عاریه را خلاف مقتضای عقد دانسته اند.
5- در نهایت عقد عاریه به سه صورت پایان می یابد: اتمام مدت و منظور عقد عاریه، به خواست و مطالبه معیر و در نهایت به مطالبه و خواست مستعیر.
6- در صورت عدم تعدی و تفریط، مستعیر ضامن تلف شدن مال معاره نخواهد بود؛ اما در صورت اهمال ضامن است. مصارفی نگهداری برای بقاء مال معاره بر عهدهی معیر و هزینهی برای انتفاع از آن، بر عهدهی مستعیر است.
منابع
1- السنهوری، عبدالرزاق، (2011)، الوسیط فی شرح القانون المدنی الجدید(نظریه الالتزام بوجه عام - الاوصاف- الاحواله – الانقضاء)، بیروت، ناشر: الحلبی الحقوقیه، ج 3، چاپ سوم.
2-------------(1394) الوسیط شرح فی القانون مدنی (دوره حقوق تعهدات- قواعد عمومی قراردادها)، ترجمه: سید مهدی دادمرزی و محمد حسین دانش کیا، قم، ناشر:دانشگاه قم، ج1، چاپ سوم.
3- امامی، حسن،( 1377)، حقوق مدنی (جلد کلی)، تهران، ناشر: انتشارات اسلامی، چاپ چهاردهم.
4- --------(1383)، حقوق مدنی: ویرایش دوم، تهران، ناشر: انتشارات اسلامی، بی چا.
5- بروجردی، عبده، محمد، (1380) حقوق مدنی، تهران، ناشر: انتشارات گنج دانش، چاپ اول.
6- پیر هادی، محمد رضا، (1395)، تعهدات اولیه و ثانویه در عقود تملیکی و اذنی، تهران، ناشر: خرسندی، چاپ اول.
7- جعفری لنگرودی، محمد جعفر، (1385)، ترمینولوژی حقوق، تهران، ناشر: گنج دانش، چاپ شانزدهم.
8- خان عدل، سید مصطفی، (1354)، حقوق مدنی، تهران، ناشر: انتشارات امیر کبیر، چاپ هشتم.
9-ره پیک، حسن،(1395)، حقوق مدنی عقود معین 2، تهران، ناشر: خرسندی، چاپ اول.
10- رسولی، عبدالحسین،( 1396)، قواعد عمومی قراردادها، کابل، ناشر: انتشارات فرهنگ، چاپ اول.
11- شهیدثانی، زین الدین بن علی،(1388)، الروضه البهیه فی شرح المعه الدمشقیه، مترجم: عباس زراعت، ناشر: موسسه فرهنگی هنری دانش پذیر، تهران، بی چا.
12- طاهری، حبیب الله، بی تا، حقوق مدنی، قم، ناشر: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی چا.
13- عمید، حسن، (1387) فرهنگ فارسی عمید، تهران، ناشر: انتشارات امیر کبیر، چاپ بیست و نهم، ج 29.
14- کاتوزیان، ناصر، ( 1376) حقوق مدنی در عقود معین 4، تهران، ناشر: انتشارات مدرس، چاپ دوم.
15- معین، محمد، (1376)، فرهنگ فارسی، تهران، ناشر: اننتشارات امیر کبیر، چاپ یازدهم، ج 2.
16- مقررات مربوط به عقد عاریه در قانون مدنی ایران(1395-11-20) ناشر: (Elinaz)، قوانین حقوقی.
17- قانون مدنی افغانستان
18- قانون مدنی ایران
19- قانون مدنی جدید مصر