نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه / زهرا حسینی-پژوهشگر و کارشناسی ارشد روابط بین الملل
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل /عباسعلی داروی- استاد دانشگاه- تهران
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل/عباسعلی داروی- استاد دانشگاه- تهران
Water resources management refers to a set of actions aimed at preserving, utilizing, and improving the quality of water resources.
نویسنده: محمدکاظم سروری - استاد دانشگاه - کابل.
ارایه کننده: محمدکاظم سروری
اول: تعريف آزادي بيان
تعاريف متعددي از آزادى بيان(Freedom of speech) ارائه گرديده، در يک تعريف آزادي بيان عبارت است از «آزادى افراد در بيان عقيده و ايراد نطق و خطابه بدون ترس از دخالت دولت».[2] و در تعريفي ديگر « آزادي بيان يكي از اقسام آزادي هاي حقوقي است كه در مجموعه حقوق بشر مورد توجه قرار مي گيرد. بدين معنا كه افراد گذشته از اينكه به خاطر داشتن عقيده مخالف، چه در امور ديني و چه در امور سياسي، نبايد مورد تعقيب قرار گيرند، بايد بتوانند عملاً عقيده خود را ابراز نمايند و براي اثبات و احياناً به دست آوردن همفكران ديگر، درباره آن تبليغ كنند.»[3]
دوم : فلسفه و ضرورت آزادي بيان
«بيان» يكي از ابزارهاي مهم ارتباطي و حامل انديشه و فرهنگ بشر بين نسل ها و جوامع مختلف است. بيان از آيات مقدس الهي است كه خداوند ازآن به عنوان نعمتي كه بلافاصله بعد از خلقت انسان بدو آموخته، ياد ميكند : «خَلَقَ الْإِنسَانَ ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ»[4] بيان هر فرد نمايان گر هويت فكري و شخصيت انساني و وسيلهاي براي طرح افكار، ارزش ها، آرمان ها، عواطف و احساسات اوست. طرح و تعارض انديشه هاي مختلف از نظر علمي و سياسي موجب رشد علم و افكار جوامع بشري است و مي تواند منافع زيادي را براي فرد و اجتماع در برداشته باشد. چنانكه سلب اين آزادي موجب ركود افكار و علوم بشري بوده و حركت تكاملي جامعه و افراد را مختل خواهد ساخت ؛ ممنوع كردن انسان از اين نعمت الهي بزرگترين تجاوز به طبيعي ترين و فطري ترين حق انساني او مي باشد. از اين جاست كه آزادي بيان به عنوان يكي از مهمترين و زيباترين جلوه هاي انديش مندي پا به عرصه ظهور مي نهد. در طول تاريخ همواره آزادي بيان يکي از اصلي ترين عوامل موفقيت و استمرار نهضت هاي الهي است. چنانکه یکی از دانشمندان اسلامی بنام شهيد مطهري آزادي بيان را به عنوان يگانه راه نجات اسلام در طول تاريخ در آينده مي داند. اسلام براي آزادي بيان اصالت و قداست ممتازي قائل شده ، آن را به رسميت شناخته و از آن به عنوان ابزاري براي شكوفايي انديشه و رشد و تعالي مادي و معنوي بشر ياد مي کند .
الف: آزادي بيان در قرآن
آيات فراوانى از قرآن كريم در مورد تعقل، تفقه، گفتوگو به طريق احسن، گزينش بهترين سخن ، امر به معروف و نهي از منکر ، مشورت ، نقل ديدگاههاي مخالفين و موافقين و... وارد شده است كه هر يك نمونه روشنى از آزادى بيان شمرده مىشوند:
1 . برهان طلبي ؛ قرآن در برخورد با مخالفان، آنان را به «بيان» دلايل خود فرا مىخواند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[6]
2 . نهي از کتمان حقيقت ؛ خداوند در موارد متعدد ، کساني را که از روي هوس يا ترس و طمع ، به کتمان حق و خودسانسوري روي مي آورند را نکوهش کرده و خواستار تبيين حقايق است ؛« لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُون[7]َ ؛ چرا حق را با باطل مي پوشانيد و آگاهانه به کتمان حق روي مي آوريد .» مسلماً لزوم بيان حق و ممنوعيت کتمان ، با آزادي بيان در تلازم است و گرنه جايي براي نکوهش از کتمان و لزوم بيان باقي نخواهد ماند.
3 . گزينش بهترين ؛ خداوند به کساني که پس از شنيدن سخنان مختلف بهترين را بر مي گزينند ، مژده هدايت و برخورداري از تعقل را مي دهد : «... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ[8] ؛ پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرا مي دهند و بهترين آن را پيروي مي كنند. اين دسته كسانى هستند كه خداوندآنان را هدايت نموده و راه درست را نشان آنان داده است. اينان صاحبان خرد و انديشهاند.» تنها در فضاي آزادي انديشه و بيان ، شنيدن سخنان و ديدگاههاي مختلف و انتخاب بهترين امکان پذير است ؛ اگر آزادي بيان نباشد، طبعاً گفته هاي مخالف امكان بروز ندارد تا مردم آن را شنيده ودست به مقايسه ، انتخاب و پيروي از بهترين نمايند.
4 . جدال احسن ؛ اسلام همواره پيروان خويش را به اين مهم توجه داده است كه در مناظره و روياروئي هاي علمي خويش، مجادلة نيكو را در پيش بگيرد تا حقايق به صورت روشن و شفاف براي همگان آشكار شود. در اين زمينه در قرآن كريم مي خوانيم:«ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَنُ ؛ با حكمت و اندرز نيكو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى كه نيكوتر است، استدلال و مناظره كن!»[9] و «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي هِي أَحْسَن ؛ با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد.»[10] تعبير به «احسن»، تعبير جامعي است كه تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را چه در لفظ و چه در محتواي سخن و چه در آهنگ گفتار و حركات ديگر در بر مي گيرد. بي شك، اين ترغيب و تشويق در صورتي ارزشمند است كه شريعت مقدس اسلام، به طرف مقابل، فرصت ابراز عقيده و نظر مخالف را داده و او را در ارائه نظر و انديشه خويش آزاد گذاشته باشد، و گرنه در صورت نبودي ميداني براي بيان واظهار عقيده، دستور به جدال احسن، بي معنا خواهد بود.[11]
5 .مشورت ؛ از شواهد ديگر آزادي بيان در اسلام شورا و مشورت است « وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»[12] ، « وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ »[13] ؛ زيرا اگر آزادي بيان نباشد و براي مشورت دهندگان امنيت لازم وجود نداشته باشد مسأله دستور به مشورت بي فايده خواهد بود، بنابراين آزادي بيان نه تنها از نظر اسلام مانعي ندارد بلكه حق طبيعي و فطري انسان است.
6. نقل آرا و نظر مخالفان ؛ يكي ديگر از شيوه هاي قرآن در مقام برخورد با آرا و انديشه هاي مخالفان، اين است كه كفرآميزترين سخن آنان را همراه با استدلال هاي شان نقل مي كند و سپس به نقد و ايراد آن مي پردازد. «قَالَ الَذيِنَ كَفَروُا...»، «قَالَ الَذِينَ اَشرَكوُا...» و تعبير هاي مشابه آن، بيانگر اين حقيقت و دليل بسيار روشني است براينكه نه تنها مخالفان در بيان عقيده و آراي خويش آزادند كه مسلمانان به ثبت و ضبط دقيق نظرهاي آنان كه لازمة برخورد صحيح با افكار ديگران است، تشويق شده اند.[14]
7 . امربه معروف و نهي از منكر ؛. قرآن پيروان دين اسلام را از آن جهت «بهترين امت» مي خواند كه به امر به معروف و نهي از منكر اهتمام داشته و ملزم به انجام دستورات ديني مرتبط با اين موضوع هستند.« وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يدْعُونَ إِلَى الْخَيرِ وَ يأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ينْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »[15] تاکيد بر اصلاح جامعه ، جلوگيري از فساد مسلمانان و انحراف جامعه و نظام اسلامي از طريق امربه معروف و نهي از منکر، مبتني برآن است كه اين دين، آزادي بيان را به عنوان اصلي مسلم پذيرفته باشد، تا زمينه مساعد براي اجراي اين واجب فراهم شود، و گرنه اين همه تأكيد در مورد امر به معروف و نهي از منكر، بي معنا خواهد بود.
ب: آزادي بيان در صدر اسلام
احاديث و روايات فراواني در اهميت نقد و انتقاد و ضرورت بيان حقايق رسيده است كه حكايت از وجود و اهميت آزادي بيان در صدر اسلام مي كند ؛ با مراجعه به تاريخ زندگى پيشوايان دين مىتوان دريافت كه آنان نه در گفتار؛ بلكه در عمل هم، تا آنجا كه به نظم عمومى و اخلاق جامعه آسيب نرساند در برابر افكار مخالف، اصل آزادى بيان را رعايت و ترغيب نمودهاند.
1. سيره پيامبر اعظم (ص)
پيامبر گرامي اسلام همواره با سعه صدر در برابر آرا و انديشه هاي مختلف، برخورد مي نمود و اجازه مىداد صاحبان انديشه ، ديدگاه ، انتقاد و اعتراض خود را بدون هيچ گونه ترس و نگراني بيان كنند. خداوند در قرآن آن بزرگوار را شخصيتى مهربان، خوش قلب و مردمدار معرفى نموده و مىفرمايد: «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ؛[16] چنانچه سخت دل و تند خو بودى مردم از اطراف تو پراكنده مىشدند.» سعه صدر، گشادهرويى و اخلاق كريمانه از مهمترين عوامل موفقيت آن پيامآور وحى بود. استاد مطهري در اين زمينه مي گويد : « شما كى در تاريخ عالمديدهايد كه در مملكتى كه همه مردمش احساسات مذهبى دارندبه غير مذهبىها آن اندازه آزادى بدهند كه بيايند در مسجد پيامبريا در مكه بنشينند و حرف خودشان را آنطور كه دلشان مي خواهد بزنند،خدا را انكار كنند،منكر پيامبرى پيامبر شوند،نماز و حج و...را رد كنند و بگويند ما اينها را قبول نداريم،اما معتقدانمذهب با نهايت احترام با آنها برخورد كنند.در تاريخ اسلام از اين نمونههاى درخشان فراوان مي بينيم. و بدليل همين آزادي ها بود كه اسلام توانستباقى بماند.اگر درصدر اسلام در جواب كسيكه مي آمد و مي گفت من خدا را قبول ندارم،مي گفتند بزنيد و بكشيد،امروز ديگر اسلامى وجود نداشت. اسلام باين دليل باقي مانده كه با شجاعت و با صراحت با افكارمختلف مواجه شده است...»[17]
تاريخ نويسان موارد بسيار متعددي از وجود آزادي بيان در سيره پيامبر گرامي اسلام نقل نموده اند؛ به عنوان نمونه ، در جريان تقسيم غنائم جنگ «حنين» برخى از انصار اعتراض كردند و انتقاد خود را به وسيله سعد بن عباده به اطلاع پيامبر (ص) رساندند و حتي « مردى با تندى رو به پيامبر كرد و گفت: من امروز كارهاى شما را دقيقا مورد بررسى قرار دادم و ديدم در تقسيم غنايم راه عدالت در پيش نگرفتيد! پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: اگر عدالت و انصاف نزد من نيست پس نزد چه كسى است؟ خليفه دوم از پيامبر صلىاللهعليهوآله خواست تا اجازه دهد كه او را تنبيه كند؛ اما حضرت فرمود رهايش كنيد. آنگاه به سعد بن عباده كه به نمايندگى از انصار، پيام گلهآميز را منتقل كرد فرمود: همه آنان را در يك نقطه جمع كن تا من جريان را براى آنها تشريح كنم... سخنان منطقى پيامبر، چنان در دل انصار جاى گرفت كه همگى گفتند: اى رسول خدا! ما به قسمت خود راضى هستيم و كوچكترين گلهاى نداريم.»[18]
2 . سيره امام على (ع)
آن حضرت در دوران حكومتخويش بر آزادي مخالفان مذهبي و سياسي در بيان نظرات ، انتقادات و مخالفت ها تاکيد داشت . و مي فرمود: « فلاتكلمونى بما تكلم به الجبابرة و لاتتحفظوا منى بما يتحفظ به عند اهل البادرة و لاتخالطونى بالمصانعة و لاتظنوا بى استثقالا في حق قيل لى . . . ؛ آن سان كه با جباران سخن مىگويند با من سخن مگوييد و از من پنهان مداريد آنچه را از مردم خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مىدارند . همچنين به چاپلوسى و تملق با من رفتار نكنيد و مپنداريد كه گفتن حق بر من گران مىآيد.»[19] و «فلاتكفوا عن مقاله بحق او مشورة بعدل ؛ از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالتآميز خوددارى مكنيد »[20] در سخنى ديگر فرياد و خروش برآوردن در برابر حاكم جائر را برترين جهاد مي نامد: « و ما اعمال البرّ كلها والجهاد فى سبيل الله عند الامر بالمعروف والنهى عن المنكر الا كنفثة في بحر لجى و افضل من ذلك كله كلمة عدل عند امام جائر؛[21] تمام اعمال نيك و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منكر همچون قطرهاى است در مقابل يك درياى پهناور و اما از همه اينها مهمتر سخنى است كه براى دفاع از عدالت در برابر پيشواى ستمگرى گفته مىشود .» آن امام همام، در بيان حقوق متقابل حاكم و مردم فرمود: «... و اما حقى عليكم فالوفاء بالبيعة والنصيحة فى المشهد والمغيب والاجابة حين ادعوكم والطاعة حين امركم؛[22] و اما حقى كه من بر گردن شما دارم آن است كه در بيعت وفادار باشيد و در آشكارا و نهان خيرخواهى را از دست ندهيد و چون فرا مىخوانمتان به من پاسخ دهيد و چون فرمان مىدهم فرمانبريد .» نصيحت شامل پيشنهادهاى مفيد و انتقادهاى سازنده مي باشد که انجام آن نيازمند وجود آزادي بيان است. همچنين ايشان در عهدنامه حكومتى خويش به مالك اشتر فرمان مىهد: «و أشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم...؛ دلت را نسبت به توده مردم سرشار از مهربانى و لطف و محبت كن. مبادا چونان حيوان شكارى براى خوردن آنان لحظهشمارى كنى بخشى از وقت خود را براى كسانى كه به تو نياز دارند، اختصاص بده و شخصاً به امور آنان رسيدگى كن و در مجلس عمومى با آنان بنشين و در برابر خدايى كه تو را آفريده، فروتن باش. سربازان و ياران و نگهبانان خود را از آنان دور كن تا سخنگوى آنان بتواند بدون اضطراب و لكنت زبان با تو گفتگو كند. من از رسول خدا (ص) بارها شنيدم كه مىفرمود: هرگز امتى را گرامى نخوانند كه در آن امت بى آن كه بترسند و در گفتار درمانند، حق ناتوان را از زورمندان نستانند.» [23] بالاتر از آن به مالك سفارش مىكند : «ثم ليكن آثرهم عندك اقولهم بمر الحق لك؛ از ميان وزيران و معاونان آن كس را بر ديگران برگزين كه سخن تلخ حق را به تو بيشتر گويد و در آنچه كه انجام مىدهى و خدا آن را از دوستانش ناپسند دارد كمتر يارىات كند.»[24] امام على (ع)، در مدت حكومتخويش در برخورد با خوارج - علي رغم برخوردهاي بسيار سخيف و به دور از ادب آنان- تا جايى كه تنها در چارچوب اظهار نظر بود ، آنان را آزاد مي گذاشت، و در نهايتسعه صدر و خويشتندارى عمل مي نمود .[25]
ج: محدوديت هاي آزادي بيان از نظر اثرگذاري
همانگونه که از خلال مباحث فوق مشخص گرديد تاثير گذاري و سازندگي در جهت رشد و شکوفايي استعدادهاي فرد و تکامل جامعه ، از اهداف اصلي آزادي بيان بوده که تحقق اين مهم ، نيازمند توجه به دو اصل مهم واساسي است که در صورت فقدان هريک از اين اصول ، آزادي بيان آثاري منفي به دنبال خواهد داشت . اين دو اصل عباتند از :
1 . اطلاعات كافي و توان علمي بيان کننده
استفاده از آزادي بيان نيازمند داشتن اطلاعات کافي و معتبر پيرامون موضوع مورد بحث مي باشد؛ چنانکه قرآن کريم مي فرمايد: «وَلاَ تَقْفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً ؛ و چيزي را که بدان علم نداري دنبال مکن ؛ زيرا گوش ، چشم و قلب ،همه مرد پرسش واقع خواهند شد.»[26] و « فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ ؛ اگر نمي دانيد از آگاهان بپرسيد.»[27] به صورت منطقي همانگونه که همه نبايد پيرامون مسائل پزشکي يا تجويز يک دارو اظهار نظر کنند ، و متخلف مجرم و قابل بازخواست است ، در بيان مسائل مربوط به علوم انساني نيز که تعيين کننده سرنوشت انسانهاست ، آيا نمي توان قيد و شرطي را در مورد صلاحيت و توانايي علمي بيان کننده در نظر گرفت؟ اگر کسي بدون تحقيق در ابعاد وجودي انسان ، مطلبي را بنويسد و بگويد و تکرار کند و حتي با جبر نامحسوس زيبايي سخن و قلم ، مغزهاي مردم را با سخنانش شستشو بدهد ، آيا مسئول و مورد باز خواست نيست ؟ اگر با دادن اطلاعات نادرست و پخش اکاذيب و شايعه در جامعه ، آبروي اشخاص ، منافع ، مصالح و امنيت يک کشور را با خطر مواجه سازد ، چگونه خواهد بود؟
2. فضاي مناسب و اهليت مخاطب
حدود آزادي بيان در مجامع علمي با مجامع عمومي متفاوت است :
1- 2 . آزادي بيان در مجامع علمي ، در چارچوب ضوابط علمي ( عرف رايج اهل علم ) آزاد است و هيچ منعي ندارد. به عنوان مثال ابراز عقيده غير اسلامي و نقد آراء اسلامي در مجامع علمي و در حضور عالمان دين ، آزاد است . اين آزادي عقيده ابراز عقيده در مجامع علمي نشان دهنده توانمندي و استحکام انديشه اسلامي در رويارويي با ديگر آراء و آنديشه هاست . بر اين اساس اگر كسي به مسايل اسلامي انتقاد دارد يا احساس مي كند كه بعضي مسايل اسلامي، امروزه جواب گوي عصر ونسل فعلي جامعه نيست. آزادي بيان اقتضا مي كند كه مسايل را نقادانه وبا دليل وبرهان درجمع كارشناسان اسلامي و حوزه هاي علميه طرح نمايد . واگر كسي به مسايل پزشكي انتقاد داشت وحتي تز جديدي براي ارائه دارد، جاي طرح آن دانشگاه هاي علوم پزشكي در جمع كارشناسان همان رشته مي باشد.
2- 2 . آزادي بيان در مجامع عمومي ، ابراز عقيده و طرح ديدگاهها در محيطهاي عمومي که از نظر علمي و تخصصي حالتي نا متناسب با موضوع مورد بحث دارند ؛ با رعايت شرايط و ملاحظات متعددي امکان پذير مي باشد . به عنوان نمونه اظهار عقايد ديني در چنين مجامعي مبتني بر عدم ترويج آراء و نظرات منافي اسلام و پرهيز از تحريف آراي اسلامي است . شرايط ياد شده ، متناسب با ميزان بلوغ جوامع ديني از سوي عالمان بصير دين در شرايط خاص زماني و مکاني تعيين مي شود .[29] اما اينكه گاهي مشاهده مي شود برخي افراد ناآگاه يا با اغراضي خاص مسايلي را که فهم و ارزيابي آنها نيازمند تخصص و کارشناسي است، يا اينکه با منافع و امنيت ملي و مصالح عمومي جامعه مرتبط بوده و قابل انتشار نمي باشد ، را در مجامع عمومي بيان مي كنند، اين خود سوء استفاده از آزادي بيان است كه با فلسفه و روح آن در تضاد مي باشد.
نتيجه گيري
آزادى بيان به معناي آزادي افراد مختلف جامعه در اظهار عقيده و ديدگاههاي خويش پيرامون مسائل مذهبي و سياسي به عنوان يکي از مهمترين حقوق و ارزشهاي اسلامي است که تاثير بسيار شگرفي در رشد و شکوفايي استعدادهاي فردي و تکامل مادي و معنوي جامعه و اصلاح ساختارهاي مختلف آن به دنبال دارد. از اين رو آموزه هاي اسلامي ،آيات متعدد قرآني ، روايات و سيره معصومين (ع) از آن نه تنها به عنوان يک حق بلکه به عنوان يک مسئوليت و تکليفي ديني نام برده و همگان را موظف به کاربرد اين موهبت الهي مي دانند. نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران به تأسي ازاين آموزه هاي مترقي ، در اصول متعدد قانون اساسي اين موهبت الهي را به عنوان يکي از حقوق مسلم مردم به رسميت شناخته و سازکارهاي اجرايي و صيانت از آن را درابعاد مختلف ترسيم نموده است . رهبران فکري و سياسي نظام اسلامي نيز همواره بر ضرورت تحقق آن در سطوح مختلف جامعه تاکيد داشته و دارند.
از منظر آموزه هاي ديني ، منابع حقوق اساسي و بسياري از متفکران جهان ، آزادي بيان زماني توانايي ايفاي کارکردهاي مختلف خويش را دارد که در چهار چوب و محدوده اي از ضوابط و شرايط منطقي اجرا شود ؛ زيرا آزادي بي حدّ و حصر و بدون كنترل، آسيبها و تباهيهاي گوناگوني را متوجه فرد و جامعه ميكند ، مانند:1. تحريك و تهييج عموم به اعمال و افعال و يا خودداريهايي كه مضرّ به حال جامعه و دولت است (نظير آنارشيسم)؛2. هتّاكي و فحّاشي به مقامات مذهبي، ملّي و سياسي و افراد مردم؛3. انتشار اسرار خصوصي افراد و مقامات و نيز اسرار نظامي و مسائل امنيتي و اطلاعاتي كشور؛ 4. انتشار و القاي اخبار نادرست و شايعه پراكني و ايجاد اختلال در امنيت فكري جامعه. 5 . تخريب ارزشها و اصول اخلاقي جامعه ؛
6 ايجاد انحرافات فکري ، اغفال و گمراه نمودن افراد ؛ 7 . ضربه زدن به امنيت، استقلال و منافع و تضعيف همبستگي اجتماعي. مهمترين محدوديت هايي که در جهت صيانت از آزادي بيان در نظر گرفته شده , عبارتند از : ممنوعيت توهين به مقدسات اسلامي و هتك حرمت افراد ، ممنوعيت توطئه و براندازي ؛ لزوم حفظ اصول و ارزشهاي ديني و موازين اخلاقي ؛ ضرورت حفظ نظام جامعه و پايبندي به ضوابط قانوني ؛ پرهيز از دامن زدن اختلافات قومي و مذهبي ؛ رعايت امنيت ، استقلال کشور ، منافع ملي و مصالح جامعه ؛ واجديت اطلاعات كافي و توان علمي بيان کننده و اهليت مخاطب ؛ طرح نظرات مخالفين در مراکزعلمي و تخصصي ؛ و بالآخره اينکه در مواجهه با سوء استفاده هايي که از آزادي بيان مي شود ؛ هم افراد و هم مسئولين اجتماع موظف بوده و بايد کنترل و مراقبت به عمل آورند.
- مأخذ : عليرضا محمدي , آزادي بيان ، سايت پرسمان http://www.porseman.org/
[2] - على آقابخشى، فرهنگ علوم سياسى، مركز اطلاعات و مدارك علمى ايران، 1374، ش 985.
[3] - ر.ك: درآمدي بر حقوق اسلامي، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، تهران : سمت ، ص 269.
[4] - سوره الرحمن ، آيات 3و 4 .
[5] - مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 63.
[6] - سوره بقره ، آيه 111.
[7] - سوره آل عمران ، آيه 71 .
[8] - سوره زمر ، آيه 18.
[9] - سوره نحل، آيه 125.
[10] - سوره عنكبوت، آيه 46.
[11] - سيد حسين اسحاقي ، آزادي در اسلام و غرب ، قم : مرکز پژوهشهاي اسلامي صدا و سيما ، 1384 ، ص97.
[12] - سوره آل عمران ، آيه 159 .
[13] -سوره شوري ، آيه 38 .
[14] - آزادي در اسلام و غرب ، پيشين ، ص 99.
[15] - سوره آل عمران، آيه 104 .
[16] - سوره آل عمران ، آيه 159.
[17] -مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، 1359 ، ص 14.
[18] - جعفر سبحانى، فروغ ابديت، قم : نشر دانش اسلامى، 1363، ج 2، صص 370ـ369 .
[19] - نهج البلاغه، خطبه216 .
[20] - نهج البلاغه، خطبه216 .
[21] - نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 374 .
[22] - نهج البلاغه، خطبه 216 .
[23] - نهجالبلاغه، نامه 53.
[24] - نهجالبلاغه، نامه 53.
[25] - شرح ابن ابى الحديد، ج2، ص268 و272 .
[26] - مصطفى ابراهيم الزلمى، حقوق الانسان فى الشريعة الاسلامية و القانون الدولى، بيت الحكمة، العراق، 1998، ص24.
[27] - سوره اسراء ، آيه 36 .
[28] - سوره انبياء ، آيه 7 .
[29] - آزادي در اسلام و غرب ، پيشين ، ص 109 .
( منبع : تحت عنوان آزادي بيان، عليرضا محمدي , سايت پرسمان http://www.porseman.org/ ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبري، كد: 1/100104516)